کد مطلب:288431 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:269

نهی از بردن نام ایشان
در روایات و اخبار بسیاری از بردن نام مبارك حضرتش نهی شده است. مانند روایات زیر:

لا یحل لكم ذكره باسمه: برای شما حلال نیست كه او را به نامش (نشانه اش) یاد كنید. لا یحل لكم تسمیته: بر شما روا نیست كه نامش (نشانه اش)را بیان كنید. لا یحل ذكره باسمه حتی یخرج فیملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا: جایز نیست نام (نشانه) ایشان برده شود تا زمانی كه ظهور فرماید و زمین را آن گونه كه پر از ظلم و ستم شده، آكنده از عدل و داد نماید.



[ صفحه 21]



لا یحل لهم تسمیته حتی یظهره الله فیملا الارض قسطا و عدلا: بر ایشان حلال نیست كه نامش (نشانه اش) را بیان كنند، تا هنگامی كه خداوند او را ظاهر سازد در نتیجه زمین را از عدل و داد پر نماید. یحرم علیهم تسمیته و هو سمی رسول الله صلی الله علیه و آله و كنیه: بیان نام (نشانه) وی بر آنها حرام است، و او كسی است كه همنام و هم كنیه رسول خداست. لا یسمیه باسمه الا كافر: جز كافر كسی ایشان را به نامش (نشانه اش)نمی خواند. لا یری جسمه و لا یسمی باسمه: وجود مقدسش دیده نشود و نامش (نشانه اش) بیان نگردد. ازحضرت امیر المومنین علی علیه السلام در باره نام ایشان سوال شد، فرمودند: اما اسمه فلا، ان حبیبی و خلیلی عهد الی ان لا احدث باسمه حتی یبعثه الله عزوجل و هو مما استودع الله عزوجل رسوله فی علمه: نامش (نشانه اش) را نمی گویم، چرا كه محبوب ودوستم (رسول خدا) به من سفارش نمود كه نام (نشانه) او را بیان ننمایم تا اینكه خدای عزوجل او را مبعوث فرماید. و نام (نشانه) او از



[ صفحه 22]



چیزهائی است كه خداوند در علم پیامبرش به ودیعت نهاده است، به این علت است كه در اخبار و كلام راویان، از ایشان به نامهای: صاحب، قائم، صاحب الزمان، صاحب الدار، حضرت، ناحیه مقدسه، رجل، غریم، غلام و... یاد شده است. و جز این نامها، به اسم مباركش تصریح نكرده اند، شیخ مفید رحمه الله می گوید: غریم رمزی بود در بین شیعیان قدیم كه منظورشان این لفظ آن بزرگوار بوده است. و از روی تقیه از آن حضرت این گونه نام می بردند. شیخ صدوق و جمعی دیگر از علمای متقدم، نهی وارد در این احادیث را حمل بر ظاهر آن كرده و فتوا به تحریم تسمیه حجت موعود داده اند. البته ممكن است آنها را حمل بر كراهت نمود. آنهم بخاطر حكمتی كه جز خدای تعالی نمی داند. و این حمل بر كراهت منافاتی با نهی فوق العاده ای كه در احادیث از تسمیه آمده - به حدی كه آن را برابر تكفیر دانسته -، ندارد. چرا كه این امر در پاره ای از مكروهات دیگر هم وارد شده است. از جمله در حدیثی آمده است: من ترك فرق شعره فرق بمنشار من نار: هر كسی فرق سرش را باز نكند، با گرز آتشین سرش را می شكافند. برخی از احادیث، كراهت تصریح به نام مباركش را تائید می كنند. مانند حدیث لوحی كه از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داده شد و در آن اسامی ائمه وجود داشت. ممكن است دلیل دیگرش به خاطر ترس بر وجود مباركش در دوران غیبت صغری باشد. آنچه در برخی توقیعات كه از ناحیه مقدسه صادر شده، دلالت بر این معنی دارد. مانند: ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس:



[ صفحه 23]



ملعونست ملعونست، كسی كه در محفل مردم نام (نشانه) مرا ببرد. من سمانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنه الله: هر كس در جمعی از مردم مرا به اسم (نشانه) خودم نام ببرد، لعنت خدا براو باد. و این سخن عثمان بن سعید عمری در پاسخ این سوال كه اسم ایشان چیست؟ فرمود: بپرهیزید از اینكه در این باره در نزد مردم سخن بگوئید، زیرا دشمنان تصور می كنند كه نسل امامت از بین رفته است (و در نتیجه به دنبال امام غائب نیستند تا وی را به قتل برسانند). همچنین از وی درباره اسم امام غائب پرسیدند، او گفت: بر شما حرام است كه از این امر بپرسید. این را من از جانب خود نمی گویم، من از طرف خود حلال و حرام نمی كنم بلكه از جانب حضرت می گویم: زیرا در باور سلطان چنین است كه حضرت امام حسن عسكری علیه السلام در گذشته و فرزندی از خود باقی نگذارده است. در صورتی كه نام امام فاش شود، به دنبال وی می آیند. پس از خدا بترسید و از این خواسته باز ایستید. در یكی از توقعیات حضرت مهدی علیه السلام آمده است: ان دللتم علی الاسم اذاعوا و ان عرفوا المكان دلوا علیه: اگر شما آنان را بر اسم (نشانه) من آگاه سازید، ایشان آن را فاش می سازند، و اگر مكان (من) را بدانند، به سوی آن راه می یابند. در توقیع دیگری بیان شده است:



[ صفحه 24]



ان وقفوا علی الاسم اذاعوه و ان وقفوا علی المكان دلوا علیه: اگر بر اسم (نشانه من) آگاه شوند، آن را منتشر می سازند، و اگر به مكان (من) وقوف یابند، به سوی آن دلالت می شوند. ابوخالد كابلی از امام محمد باقر علیه السلام درباره اسم قائم آل محمد جویا می شود، امام می فرمایند: سالتنی و الله یا اباخالد عن سوال مجهد، سالتنی بامر لو كنت محدثا به احدا لحدثتك، و سالتنی عن امر لو ان بنی فاطمه عرفوه حرصوا علی ان یقطعوه بضعه بضعه: به خدا قسم ای اباخالد از امری طاقت فرسا پرسیدی، از چیزی سوال كردی كه اگر قبلا به كسی گفته بودم به تو نیز می گفتم، از امری پرسیدی كاه اگر بنی فاطمه (هم) او را می شناختند، دوست داشتند قطعه قطعه اش سازند. منافی با قول به حرمت تسمیه، این حدیث است كه او هم نام رسول خدا و هم كنیه ایشان است در این صورت می توان احادیثی كه تصریح به تحریم تسمیه دارند را منوط به حكمتی (از جمله خوف و عدم ایمنی از دشمن) دانست. حال آنكه در هنگام خوف، بین تصریح به نام ایشان و یا اینكه به كنایه بگویند وی همنام رسول خدا است، تفاوتی نیست. و منافی آن این حدیث است كه نام بردن او جایز نیست تا آن هنگام كه ظهور نماید. ممكن است بین این دسته های گوناگون روایات را چنین جمع نمود كه تصریح به اسم امام عصر علیه السلام مطلقا مكروه است، اما در موردی كه این نام بردن در شرایط ترس و نا امنی باشد، تسمیه به تصریح یا كنایه حرام می باشد. با این بیان تنافی اخبار رفع می گردد. خداوند به حقائق امور داناتر است.



[ صفحه 25]



میلاد مهدی سلام الله علیه در فجر نیمه شعبان سال 255 در سامرا مقارن با زمان خلافت معتمد عباسی جهان را به نور وجود خویش منور ساخت، شیخ مفید می گوید: پدرش امام حسن عسكری علیه السلام جز آن جناب فرزندی نه آشكار و نه پنهان بجای نگذارد، و او را در خفا و استتار نگهداری فرمود. آن هنگام كه پدر بزرگوارش از دنیا چشم فروبست، پنج سال از عمر شریفش سپری گشته بود. در همان سنین كم، خداوند حكمت و فصل الخطاب (آشنائی به همه زبانها) را به وی عنایت فرمود و او را آیه و نشانه بر عالمیان قرار داد، و خداوند حكمت را بدو بیاموخت كما اینكه از قبل در سن كودكی ظاهری، آن را به یحیای پیامبر آموخت و او را پیشوای مردم قرار داد، و نیز به عیسی بن مریم در گاهواره مقام پیامبری عطا فرمود. عمر آن امام همام تا زمان ما (زمان مولف) كه آخر صفر سال 1345 ه. ق است هزار و هشتاد و نه سال و شش ماه و نیم می باشد. مادر ایشان ام ولد است كه به او نرجس خاتون گویند. او بانوئی گران قدر بود (كه به رسم كنیزی از روم به ایران آمد) در روایتی اسم اصلی این مادر فرخنده ملیكه گفته شده است. كنیه آن حضرت همان كنیه رسول خدا صلی الله علیه و آله (ابو القاسم) می باشد. ابوجعفر نیز كنیه دیگر ایشان است. لقب وی، حجت، مهدی، خلف صالح، قائم منتظر و صاحب الزمان می باشد، كه مشهورترین آنها مهدی است. نایبان آن حضرت در زمان غیبت صغری به ترتیب عبارت بودند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح، و علی بن محمد سمری كه تفصیل احوال آنان را به خواست خدای تعالی خواهیم آورد.



[ صفحه 26]



نقش خاتم (انگشتری) ایشان به نقل كفعمی انا حجه الله و خاصته می باشد. شاعر ستایشگر حضرتش، ابن رومی بوده است.